ادعای هاوکینگ در مورد سیاهچاله ها نادرست است زیرا پارادوکس دیواره آتشین تبدیل به یک تناقض نشده است.یکی از ویژگی های اصلی سیاهچاله افق رویداد سیاهچاله است که نقطه بدون بازگشت سیاهچاله است و در تئوری نسبیت انشتین پیشبینی شده است.برای یک مدت طولانی افق رویداد یک چالش اصلی در درک جاذبه بود و و در تئوری نسبیت انشتین افق رویداد جایی است که فضا و زمان توسط جاذبه منحرف شده باشد و شما توانایی فرار از آن را نداشته باشد.
یکی از مسائلی که افق رویداد را به چالش می کشید درک فیزیک جاذبه بود برای مثال افق رویداد سیاهچاله بر اساس قوانین ترمودینامیک خشن به نظر می کشید.یکی از اصول ترمودینامیک این است که هیچ چیز نباید دمای دقیقا صفر داشته باشد هر چیزی می تواند مقداری گرما ساطع کند اما اگر سیاهچاله ها نور را به دام می اندازند نباید هیچ گرمایی از آن خارج شود بنابر این سیاهچاله ها می توانند دمای صفر را داشته باشند که ممکن نیست.
هاوکینگ در 1974 نشان داد که سیاهچاله ها نور را با توجه به مکانیک کوانتمی تابش می کنند.در تئوری کوانتم محدودیت هایی وجود دارد که که چگونه در باریه یک شی بدانیم برای مثال شما نمی توانید بدانید یک شی دقیقا چقدر انرژی دارد بخاطر این عدم اطمینان انرژی سیستم می تواند نوسان داشته باشد بنابر این ثابت آن متوسط می ماند.چیزی که هاوکینگ در نزدیکی افق رویداد نشان داد زره هایی بودند که می توانستند به نظر برسند.جایی که یک ذره در افق رویداد گیر می افتاد دیگری می توانستم مثل امواج فرار کند.
در حالی که هاوکینگ یک موضوع را در باره سیاهچاله ها حل کرد یک موضوع دیگر بنام پارادوکس دیواره آتشین را ایجاد کرد.زمانی که ذرات کوانتمی به شکل جفت در می آیند آنها از راه کوانتمی با هم ارتباط دارند اگر یک ذره توسط سیاهچاله گیر بیفتند دیگری فرار می کند سپس بطور طبیعی جفت از بین می رود.در کوانتم مکانیک می کی توانیم بگویی جفت ذره ها به یک ناحیه مخصوص در افق رویداد نزدیک می شوند که می توانند بشکنند.سال قبل نشان داده شد اگر امواج هاوکینگ در یک ناحیه مخصوص قرار گیرند بر اساس ترمودینامیک نمی توانند در راه تابش کند یا دیواره آتشین از ذرات با انرژی بالا در نزدیکی سطح افق رویداد ایجاد کنند.این اغلب بنام پارادوکس دیواره اتشین نامیده می شود زیرا بر اساس نسبیت عمومی اگر شما به افق رویداد سیاهچاله نزدیک شوید شما نمی توانید متوجه هر چیز عادی بشوید.عقیده اصلی نسبیت اگر شما به داخل افق رویداد سیاهچاله سقوط کنید نباید آنجا دیواره آتشینی از ذرات با انرژی بالا باشد.در این نوشته هدف هاوکینگ هاوکینگ حل این پارادوکس با مطرح کردن این موضوع است که افق رویداد سیاهچاله نمی تواند وجود داشته باشد.شامل اینکه اگر آنها افق رویداد نداشته باشند بر اساس ترمودینامیک به دیواره آتشین نیز نیاز ندارند.
اما دیواره آتشین پارادوکسی است که توسط امواج هاوکینگ از یک احیه خاص منتشر شده است و یک فرد بنام Sabine Hossenfelder استادیار فیزیک انرژی در سوئد نشان داد که امواج هاوکینگ در یک ناحیه خاص نیست و شامل دو جفت ذره است که هنگامی که یک جفت از ذره ها در افق رویداد گرفتار می شود یک جفت دیگر موفق به فرار می شود این چیزی شبیه به طرح اصلی هاوکینگ است بدون در نظر گرفتن یک ناحیه خاص در نتیجه هیچ پارادوکسی وجود ندارد و سیاهچاله ها ی توانند تابش داشته باشند و در نتیجه دیواره آتشین وجود ندارد.
یکی از مسائلی که افق رویداد را به چالش می کشید درک فیزیک جاذبه بود برای مثال افق رویداد سیاهچاله بر اساس قوانین ترمودینامیک خشن به نظر می کشید.یکی از اصول ترمودینامیک این است که هیچ چیز نباید دمای دقیقا صفر داشته باشد هر چیزی می تواند مقداری گرما ساطع کند اما اگر سیاهچاله ها نور را به دام می اندازند نباید هیچ گرمایی از آن خارج شود بنابر این سیاهچاله ها می توانند دمای صفر را داشته باشند که ممکن نیست.
هاوکینگ در 1974 نشان داد که سیاهچاله ها نور را با توجه به مکانیک کوانتمی تابش می کنند.در تئوری کوانتم محدودیت هایی وجود دارد که که چگونه در باریه یک شی بدانیم برای مثال شما نمی توانید بدانید یک شی دقیقا چقدر انرژی دارد بخاطر این عدم اطمینان انرژی سیستم می تواند نوسان داشته باشد بنابر این ثابت آن متوسط می ماند.چیزی که هاوکینگ در نزدیکی افق رویداد نشان داد زره هایی بودند که می توانستند به نظر برسند.جایی که یک ذره در افق رویداد گیر می افتاد دیگری می توانستم مثل امواج فرار کند.
در حالی که هاوکینگ یک موضوع را در باره سیاهچاله ها حل کرد یک موضوع دیگر بنام پارادوکس دیواره آتشین را ایجاد کرد.زمانی که ذرات کوانتمی به شکل جفت در می آیند آنها از راه کوانتمی با هم ارتباط دارند اگر یک ذره توسط سیاهچاله گیر بیفتند دیگری فرار می کند سپس بطور طبیعی جفت از بین می رود.در کوانتم مکانیک می کی توانیم بگویی جفت ذره ها به یک ناحیه مخصوص در افق رویداد نزدیک می شوند که می توانند بشکنند.سال قبل نشان داده شد اگر امواج هاوکینگ در یک ناحیه مخصوص قرار گیرند بر اساس ترمودینامیک نمی توانند در راه تابش کند یا دیواره آتشین از ذرات با انرژی بالا در نزدیکی سطح افق رویداد ایجاد کنند.این اغلب بنام پارادوکس دیواره اتشین نامیده می شود زیرا بر اساس نسبیت عمومی اگر شما به افق رویداد سیاهچاله نزدیک شوید شما نمی توانید متوجه هر چیز عادی بشوید.عقیده اصلی نسبیت اگر شما به داخل افق رویداد سیاهچاله سقوط کنید نباید آنجا دیواره آتشینی از ذرات با انرژی بالا باشد.در این نوشته هدف هاوکینگ هاوکینگ حل این پارادوکس با مطرح کردن این موضوع است که افق رویداد سیاهچاله نمی تواند وجود داشته باشد.شامل اینکه اگر آنها افق رویداد نداشته باشند بر اساس ترمودینامیک به دیواره آتشین نیز نیاز ندارند.
اما دیواره آتشین پارادوکسی است که توسط امواج هاوکینگ از یک احیه خاص منتشر شده است و یک فرد بنام Sabine Hossenfelder استادیار فیزیک انرژی در سوئد نشان داد که امواج هاوکینگ در یک ناحیه خاص نیست و شامل دو جفت ذره است که هنگامی که یک جفت از ذره ها در افق رویداد گرفتار می شود یک جفت دیگر موفق به فرار می شود این چیزی شبیه به طرح اصلی هاوکینگ است بدون در نظر گرفتن یک ناحیه خاص در نتیجه هیچ پارادوکسی وجود ندارد و سیاهچاله ها ی توانند تابش داشته باشند و در نتیجه دیواره آتشین وجود ندارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر